روزنوشت پنج شنبه
































دلنوشته های دخترمردادی

سلام دوستای گلم خوبید؟

امروز صبح ساعت 10بیدار شدم واومدم تونت و بعدش رفتم پایین فیلم دیدم   واهنگ گوش دادم اومدم ناهار خوردم واومدم پای تلویزیون که بابا اومدخوابیدم بعدش ساعت 5مامانم بیدارشد گفت میخوایم بریم خونه مامان بزرگ زود زود اماده شدم ورفتیم خونه مامان بزرگم دررو باز نکردند توحیاط داشتند فرش میشستند ماهم رفتیم سبزی داییم گرفته بود سبزی ها رو پاک کردیم وبابا اومد اومدیم خونه داییم دوتا دایی کوچیکه هم اومدند بعدش داییم اومددنبالمون واومدیم سبزی هاروازخونه بابا بزرگم برداشتیم ومارو اوردخونه وخودش رفت بعدش اومدم خونه یک چیزی خوردم هنوز میخواستم نماز بخونم داییم اومد چون سارینا گریه میکرده الان هم خونمونن داشتم با داداشم حرف میزدم یکدفعه ای وارد اتاق شد اعصابم داغون میشه شکلک های شباهنگShabahangکسی بی اجازه در اتاق رو باز کنه باز دوباره اتاقم رو به هم ریخت الان اهنگ گوش میکنم ویک چیزی میخورم وتونت بعدش هم لالا

عاشقتونم شـ ـكلـك هاے پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلکـ ـه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ پنج شنبه 7 شهريور 1392سـاعت 22:44 نويسنده فهیمه| |

Design by: pinktools.ir